سبدی هست در اندیشه من / که پر از گل بدهم هدیه به تو
غافل از آنکه تو خود نابتری / یک جهان گل بخورد غبطه ی تو . . .
.
.
.
هر جا دلت شکست
قبل رفتن ؛ خودت جاروش کن!
تا هر ناکسی منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره . . .
.
.
.
همین مسیر را مستقیم بروی میرسی به دو راهی
یک راه به من ختم می شود ، آن دیگری به ختم من . . .
.
.
.
این روزها
شیر هم راضیه با دمش بازی کنن
ولی با دلش نه . . .
.
.
.
در گفتن و شنیدن جملۀ “دوستت دارم” چه هست ؟
که کسی که میگویـد عاشق تر میشود و کسی که میشنود بی تفاوت تر
.
.
.
از چهره ی افروخته شمعی داری / پیداست بنای قلع و قمعی داری
با هر کس و ناکسی نشستی جز من / زیبایی منحصر به جمعی داری . . .
.
.
.
باید از عشق بسازم غزلی قابل تو / غزلی ناب و صمیمانه به وزن دل تو
دلی از جنس بهار است که تقدیم تو باد / سبز باشی و دلت خانه ی پاییز مباد
.
.
.
بهترین لحظه ها وقتیست که بهترینها بیادت باشند
بهترین نیستم ولی بیادتم . . .
.
.
.
چه سخت است دلتنگ قاصدکی بودن در جاده ای
که در آن هیچ بادی نمی وزد . . .
.
.
.
نفس نمی کشد هوا ، قدم نمی زند زمین / سکوت می کند غزل ، بدون تو یعنی همین
.
.
.
دل را چو به عشق تو سپردم چه کنم ؟ / دل دادم و اندوه تو بردم چه کنم ؟
من زنده به عشق تو ام ای دوست ولیک / از آرزوی روی تو مردم چه کنم ؟
.
.
.
دستهایت؛
تنها بالشی است که وقتی سر بر او دارم
کابوس نمیبینم . . .
.
.
.
خدایا ، تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم
یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را پس بده . . .
.
.
.
ترجیح میدم یک حقیقت آزارم بده
تا اینکه یک دروغ آرومم کنه . . .
.
.
.
داور قلبم نه سوت دارد نه کارت قرمز
راحت باش
تا دلت میخواهد خطا کن . . .
.
.
.
میدانم از خود خواهی است که تو را برای خود می خواهم
و تو هم انقدر رئوفی که خود را متعلق به همه میدانی . . . !
.
.
.
چیزی شبیه به “معجزه” است.
وقتی هر شب به خیر می گذرد
بی آنکه کسی به تو بگوید
“شب به خیر”
.
.
.
زندگی یعنی همین لبخند تو / عشق یعنی یک نفر مانند تو
مرحبا بر عشق تفسیرش تویی/ آفرین بر آسمان ماهش تویی . . .
.
.
.
گذشت اون وقتایی که آدما همدیگرو دور می زدن
الان دیگه از روی هم رد می شن . . .
.
.
.
در محفل اگر دوست نباشد که صفا نیست / هر آب روان در همه جا آب بقا نیست
ای دوست بیا روشنی محفل ما باش / ما را طمعی از تو به جز مهر و وفا نیست .
.
.
.
زخمی بر پهلویم است روزگار نمک میپاشد
و من پیچ و تاب میخورم و همه گمان میکنند که میرقصم . . .
.
.
.
خدا کند تبسم لبی به آه نشکند / بلور بغض سینه ای به شامگاه نشکند
کبوتری که پر زند به شوق آشیانه ای / خدا کند که بال او ، میان راه نشکند
.
.
.
گفتند «دوست» چند بخشه ؟
گفت : کارش از روستا و بخش و شهر و کشور گذشته
«یه دنیاست»
.
.
.
امشب غم تو در دل دیوانه نگنجد / گنج است و چه گنجی که به ویرانه نگنجد
تنهاییم امشب که پر است از غم غربت / آنقدر بزرگ است که در خانه نگنجد . . .
.
.
.
گفتم : ای جنگل پیر
تازگیها چه خبر ؟
پوزخندی زد و گفت : هیچ ، کابوس تبر . . .
.
.
.
__/ΓΠ\_
‘-O—-O-’
برات آژانس فرستادم سوار شو بیا دلم برات تنگ شده !
.
.
.
قطار ! راهت را بگیر و برو
نه کوه توان ریزش دارد !
نه ریزعلی پیراهن اضافه !
هیچ چیز مثل سابق نیست . . .
.
.
.
تو در من آن تب گرمی که آبم می کند کم کم
نگاهت نیز چون مستی خرابم می کند کم کم
منم آن کهنه دیواری به جا از قلعه های سنگ
که باد و آفتاب آخر خرابم می کند کم کم .
.
.
.
فراموش کردن دوستان بزرگ لطمه زدن به قانون خاطره هاست
همیشه بیادتم !
.
.
.
ز حال من اگر پرسی،جز دوری ملالی نیست
ملالی هم اگر باشد ، تو خوش باشی خیالی نیست
نمی دانم که در خاطر بری نام مرا یا نه
ولی این را بدان هرگز خیالم از تو خالی نیست .
.
.
.
چه تلخ محاکمه می شوند پاییز و زمستان
که برای جان دادن به درخت ، جان می دهند
و چه ناعادلانه کمی آن طرف تر همه چیز به نام بهار تمام می شود .
.
.
.
دل به یار بی وفای خویشتن
دادم و دیدم سزای خویشتن
زخم فرهاد و من از یک تیشه بود
او بسر زد و من بپای خویشتن
هر که ننشیند بجای خویشتن
افتد و بیند سزای خویشتن . . .
.
.
.
هر چه بیشتر احساس تنهایی کنی
احتمال شروع یک رابطه احمقانه بیشتر میشه !
.
.
.
ترسم آن روز بیایی که نباشد بدنم
کوزه گر کوزه بسازد زخاک بدنم
لب آن کوزه بسازند زخاک لب من
بی خبر لب بگذاری به لبان دهنم . . .
.
.
.
وقتی تو نیستی
سرشان را بالا نمی آورند
گل های آفتابگردان خانه ی ما . . .
.
.
.
غریبه بود اشنا شد … عادت شد …عشق شد …هستی شد …
روزگار شد …خسته شد… بی وفا شد …دور شد…بی گانه شد …
فراموش نشد…
.
.
.
بودن و نبودنت هم
خوب است!
اینها اگر نباشد
کِی از نبودنت بمیرم
و
کجا برای باز دوباره بودنت پر پر بزنم؟!
بگذار زندگیم
همین قدر غیرعادی باشد
من همه این ها را دوست دارم
.
.
.
نفس کشیدن سخته.. تورو ندیدن سخته..
تو پیچ و تاب عاشقی.. به تو رسیدن سخته . . .
.
.
.
نه.. نه!
گریه نمی کنم یک چیزی رفته توی چشمم!
به گمانم …
یک خاطره است
نظرات شما عزیزان:
ارش ایرانمهر 
ساعت5:06---13 اسفند 1391
سلام خ قشنگ بودن0اگه دوست داشتی یه سری به وبلاگ ماهم بزن خوشحال میشیم
|